خیلی وقت بود منتظر شروع اکران عمومی فیلم سینمایی "شیار 143"(به کارگردانی خانم نرگس آبیار) و تماشای این فیلم بودم بخصوص که چندبارهم که فرصتش پیش اومده بود از دست داده بودم تا اینکه از روز چهارشنبه اکران عمومی شیار143 شروع شد و بالاخره بعد از کلی انتظار تونستم فیلم رو در سینما 29 بهمن تبریز در اولین روز اکرانش ببینم هرچند تعداد حاضرین در سالن نمایش به تعداد انگشتان دست هم نمی شد.
عنوان "شیار 143"،بیشتر به فیلمهای جنگی میخورد اما فیلم شیار 143 روایت مادری(الفت/مریلا زارعی) است که بخاطر فوت شوهرش با سختی فرزندانش را بزرگ می کند و زمانی که وقت دانشگاه رفتن و ازدواج پسرش یونس می شود او در خط مقدم جبهه حاضر می شود.
یونس با 3 نفر از دوستانش راهی جبهه می شوند،عملیات والفجر مقدماتی سال 61 لو می رود و تا مدتی خبری از سرنوشت این 4 نفر نمی شود تا وقتی که ازطریق رادیو عراق که اسم اسرا رو اعلام می کند تکلیف 3 نفر مشخص می شود اما از یونس خبری نیست
بعد ازین الفت، یک رادیوی ترانزیستوری به کمرش می بند که همه جا آن را می برد، جنگ تمام می شود اما هنوزهم از گمگشته مادر خبری نمی شود.
وقتی اسرای جنگی آزاد می شوند به خانه ی اسرای منطقه شان می رود تا بلکه خبری از یونس بگیرد اما. تا آنکه یک روز برادر آزاده ای تماس می گیرد و میگوید که برادرش با یونس در یک اردوگاه اسیر بوده
با شنیدن این خبر الفت پیر وشکسته به یکباره چنان جانی می گیرد که گوشی تلفن را رها می کند و به کوچه می رود تا این خبر را به همسایه ها هم بدهد.
وقتی هم می خواهد به دیدار آن آزاده همبند پسرش برود یادش می رود کفش بپوشد و پا است اما آخرسر معلوم می شود یونسی که میگفتن یونس میررحیمی بوده نه یونس میرجلیلی. با این همه مادر همچنان امیدوار است
بالاخره یک روز اطلاع میدهند که یونس پیدا شده و قرار است برگردد اما در تابوتی که داخلش استخوانهای شهید است
سکانسی که نقطه طلایی و خیلی تاثیرگذار فیلم است فرامیرسد مادر شهید-پا- می خواهد با پسرش که حالا باندازه یک نوزاد چندماهه است خلوت کند اما هیچ آه و ناله ای شنیده نمی شود و روضه ای هم خوانده نمی شود اما همین سکانس غریبانه اشک خیلی ها را درمی آورد سکانسی که می توان گفت شاید گوشه ای از مظلومیت مادران چشم به راه شهدا را به تصویر کشیده است.
*****
نکاتی درباره فیلم:
+شروع مستندوار فیلم که با مصاحبه از نزدیکان یونس است که کمی توی ذوق میزند اما در ادامه این فضای مصاحبه ای هم در فیلم گم می شود، البته بنظرم بعضی صحنه ها اضافی هستن از جمله صحنه های آرشیوی و بدون صدای جنگ که بجای کمک به داستان فیلم مخاطب برا از فیلم دور میکنند.
+اسم فیلم هم تنها یکی دوبار گفته می شود و اصلا معلوم نیست شیار143 کجاست توضحی دربارش داده نمی شود؟چرا 143؟.
+شاهرخ سرباز تفحص و شه ای که نمی فهمم چرا یونس شهید به خواب او باید بیاید؟!
+فیلم بطور جالبی با صلوات به پایان می رسد که بنظرم همراهی ناخواسته مخاطبان را هم درپی دارد-برای خودم که اینطور بود!-
****
+ولی اعتراف میکنم در مقاطعی از فیلم با اینکه خیلی خواستم خودم را نگه دارم اما اشک از چشمانم جاری شد بخصوص در سکانس پایانی و وقتیکه بلند شدم بیام بیرون اشکهایم را پاک می کردم .
بنظرم ارزش داره برای یک بار هم که شده این فیلم رو ببیند با وجود فرازوفرودهای فیلم در پایان حس و حال خوبی پیدا می کنید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشتها:
.
درباره این سایت